دیشب من امیرصدرا رو خونه شما بردم حمام و فرستادمش بیرون، چنددقه بعد صدای جیغ تو بود و گریه امیرصدرا×25 این داستان: خاله غربتی!
×21 از هر دری سخنی!
×17 یه زمانی بعضیا حرف از دُم و کول میزدن!!
میکردی ,تو ,هم ,امیرصدرا ,پسرک ,فقط ,اشک میریختم ,وقفه اشک ,بی وقفه ,میریختم تو ,تو هم
درباره این سایت